به همین دست قسم
که پر از درد ولی می کشد از خواب یکی نقشه ی ناب
که تو باشی
بدهی باد یکی خرمن گیسوی بلند
و بخندی کمی
و پر از عشق بریزی قدحی "خاطره" در چشم چپم
و ببوسی لبم
من و یک حسرت خواب...
سر بزارم در آغوش دلت!!
بروم مست به دنیای دلت ... به دنیای خودم !!
و سر انجام همی
بگذرد این حادثه ی "عمر" کمی ...
آنچه هست "خاطره" است
همین
سهیل... لب تشنه مثل خورشید ...
پ ن : امروز گلادیاتور "زره" ای تازه به تن کرد... همین
پ ن : کاش هر شب .... نکن ای صبح طلوع !!!!!!!!!!
پ ن : بگذرد این حادثه ی "عمر" کمی .................
برچسب : حادثه, نویسنده : ezera9 بازدید : 182