رز های قضا رفته ...
بارانی و خیس حتی ...
منتظر اند ...
پ ن : به تو که میرسم ... واژه هایم چون سربازان نازی خط می شوند تا ... سآن .. ببیند ...
پ ن : چقدر از عمر مانده ؟
پ ن : این قدر که از عمر رفته ... چقدر می ارزید ؟
پ ن : می خواهم باور کنی ... قید های احساسی ام را ...
پ ن : خانه ای باید داشت ... و در آن ... "عشق" را تنفس کشید ...
پ ن : امروز هم عهدم را تجدید کردم.
پ ن : فیفا هنوز لذت بخش است.
پ ن : دلم شش بچه میخواهد .. و باغ ...
پ ن : خدایا تورا سپاس بخاطر همه ی نعمتهایی که به من داده ای. چگونه شکر کنم تورا ؟ که هرچه بگویم کم است .. نا چیز است ... خدای مهربان .. بر من ببخش توفیق بندگی ات را .. توفیق شکر گذاری ات را ... بر من ببخش عافیت در شهادت را ... بر من ببخش ... بهترین های خودت را ...
پریشان...
برچسب : نویسنده : ezera9 بازدید : 169